سه شنبه 1 مرداد 1392برچسب:, :: 23:7 :: نويسنده : آرزو زمانی
man sar bacheham ghasam dorugh nemikhoram begu khob! ![]()
شنبه 4 خرداد 1392برچسب:, :: 23:28 :: نويسنده : آرزو زمانی
ساعت ۲ نصف شب یک اتاق ساعت ۳ نصف شب کل خوابگاه منهای سرپرست ساعت ۴ صبح هنگام خواب وضعیت تحصیل در خوابگاه اولین روزهای خوابگاه گفت و گوی صمیمانه برسرآماده کردن صبحانه بعد از گذست چند روز پایان گفت و گو امکانات غذایی در خوابگاه طریقه ظرف شستن در خوابگاه اواخر ترم وضعیت ۷۰درصد دانشجویان و این هم آخر عاقبتش!! ![]()
چهار شنبه 4 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 11:28 :: نويسنده : آرزو زمانی
یه حرفاییـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همیشه هست که از درد توی سینس مث ربـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خونی شاهیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پر از عشق و پر از کینس مث ناگفته هایی که خیالـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کردیم یکی دیگه دلش طاقت نمیارهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همه حرفامون رو میگه میگه میگهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ![]()
پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:, :: 22:8 :: نويسنده : آرزو زمانی
ســــــــــــــــــــــــــــــــــلام خیلی وقته نیومدم دلم خیلی واسه محیط دنج و آروم وبــــــــــــــــــــــــــلاگم تنگ شده بود سرم خیلی شلوغ بود کوتاهی هم می کردم خداییش ولــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتتتی الان اینجام بین دوستای خودم بین کســـــــــــــــــــــــــــــــــــایی که دوسشون دارم تنهــــــــــــــــــــــــــــــــام نذارین من میخوام همه حرفامو اینجا بزنـــــــــــــــــــــــــــــــــــم ![]()
سه شنبه 14 آذر 1391برچسب:, :: 11:38 :: نويسنده : آرزو زمانی
مرد: عزیزم از وقتی میری ورزش هیکلت خیلی قشنگ شده!
زن: از اولشم هیکلم قشنـــــــــــــــگ بووووووود! مرد: اون که ۱۰۰%… هیکلت همیشه قشنگ بوده… اصلاً من هیکلت رو روز اول دیدم خیلی خوشم اومد…! زن: یعنی به خاطر هیکلم، فقط با من ازدواج کردی ؟ خیلی هیــــــــــــزی! مرد: نه عزیزم، عاشق اخلاقت شدم که باهات دوست شدم… هیکلت واسم مهم نبود! زن: یعنی چی؟! پس این همه ورزش میرم، برای کی میرم برا عمم؟! هیکلم برات مهم نیست؟!! مرد: عزیزم، موقع دوست شدن مهم نبود، الان که هست…! زن: یعنی الان میرم ورزش، برات بی اهمیت میشم؟!! مرد: فدات شم، قربونت بشم، همه چیزت، تمام وجودت، همه خصوصیاتت، برام مهمه! زن: یعنی باید همه خصوصیات خوب رو داشته باشم که دوستم داشته باشی؟ خیلی نامردی… چیه پای کسی درمیونه؟؟!! مرد: بابا، جان مادرت بیخیال شو، چه غلطی کردیم تعریفتو کردیماااا؟؟!! زن: دیدی… دیدی… پس از اول درست حدس زدم که یه ریگی تو کفشته که داری ازم تعریف می کنی؟! برو از جلو چشام دور شو… یه چند ساعت نمی خوام قیافتو ببینم… ![]()
سه شنبه 7 آذر 1391برچسب:, :: 10:14 :: نويسنده : آرزو زمانی
پسری با پدرش در رختخواب
درد ودل میکرد با چشمی پر آب گفت: بابا حالم اصلا ً خوب نیست زندگی از بهر من مطلوب نیست گوی چه خاکی را بریزم توی سر روی دستت باد کردم ای پدر سن من از 26 افزون شده دل میان سینه غرق خون شده هیچکس لیلای این مجنون نشد همسری از بهر من مفتون نشد غم میان سینه شد انباشته بوی ترشی خانه را برداشته پدرش چون حرف هایش را شنفت خنده بر لب آمدش آهسته گفت پسرم بخت تو هم وا می شود غنچه ی عشقت شکوفا می شود غصه ها را از وجودت دور کن این همه دختر یکی را تور کن گفت آن دم :پدر محبوب من ای رفیق مهربان و خوب من گفته ام با دوستانم بارها من بدم می آید از این کارها در خیابان یا میان کوچه ها سر به زیر و چشم پاکم هر کجا کی نگاهی می کنم بر دختران مغز خر خوردم مگر چون دیگران؟ غیر از آن روزی که گشتم همسفر با شهین و مهرخ و ایضاً سحر با سه تا شان رفته بودیم سینما بگذریم از ما بقیه ماجرا یک سری ، بر گل پری عاشق شدم او خرم کرد، وانگهی فارغ شدم یک دو ماهی یار من بود و پرید قلب من از عشق او خیری ندید آزیتای حاج قلی اصغر شله یک زمانی عاشقش گشتم بله بعد اوهم یار من آن یاس بود دختری زیبا و پر احساس بود بعد از این احساسی پر ادعا شد رفیق من کمی هم المیرا بعد او هم عاشق مینا شدم بعد مینا عاشق تینا شدم بعد تینا عاشق سارا شدم بعد سارا عاشق لعیا شدم پدرش آمد میان حرف او گفت ساکت شو دیگر فتنه جو گرچه من هم در زمان بی زنی روز و شب بودم به فکر یک زنی لیک جز آنکه بداری مادری دل نمی دادم به هر جور دختری خاک عالم بر سرت، خیلی بدی واقعا ً که پوز بابا را زدی ![]()
شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 10:27 :: نويسنده : آرزو زمانی
خانم ها : ![]()
شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 10:24 :: نويسنده : آرزو زمانی
پسر بودن یعنی چه؟
پسر بودن یعنی برو چند تا نون بخر پسر بودن یعنی هی شماره دادن و هی منتظر زنگ بودن پسر بودن یعنی تا کی مفت خوری می كنی پسر بودن یعنی پس كی دفترچه آماده به خدمت می گیری پسر بودن یعنی به زور سیكل داشتن پسر بودن یعنی بابا پس كی میری برام خاستگاری پسر بودن یعنی مثل خر حمالی كردن پسر بودن یعنی جوراباتو در بیار حالم به هم خورد پسر بودن یعنی چرا كار نمیكنی ... جون بكن دیگه پسر بودن یعنی ببخشین ماشین و خونه هم دارین كه ... پسر بودن یعنی همه مواقع مرد خونه هستی، حتی موقع دزد اومدن پسربودن یعنی عمراً عزیز دل بابا باشی پسر بودن یعنی در اول جوونی سربازی در انتظارته پسربودن یعنی هرروز یک شکست عشقی خوردن پسر بودن یعنی همه میرن مسافرت و تو باید بمونی و خونه رو بپایی و اما پسر بودن یعنی هزار بدبختی دیگه... دختر بودن یعنی چه؟ دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن! دختر بودن یعنی كله قند و لی لی لی لی ... دختر بودن یعنی پس این چایی چی شد؟؟! دختر بودن یعنی همونی باشی كه مادر و خاله و عمه ت هستن دختر بودن یعنی انتظار خاستگار مایه دار! دختر بودن یعنی چرا خونه اونقد کثیفه ؟؟! دختر بودن یعنی دخترو چه به رانندگی؟ دختر بودن یعنی باید فیلم مورد علاقه تو ول كنی پاشی چایی بریزی! دختر بودن یعنی نخواستن و خواسته شدن! دختر بودن یعنی حق هر چیزی رو فقط وقتی داری كه تو عقدنامه نوشته باشه! دختر بودن یعنی شنیدی شوهر سیمین واسه ش یه سرویس طلا خریده 12 میلیون؟ دختر بودن یعنی ببخشید میشه جزوه تونو ببینم؟! دختر بودن یعنی به به خانوم خوشگل....هزار ماشالااااااا... دختر بودن یعنی برو تو ، دم در وای نستا! دختر بودن یعنی لباست 4 متر و نیم پارچه ببره! دختر بودن یعنی خوب به سلامتی لیسانس هم كه گرفتی دیگه باید شوهرت بدیم! دختر بودن یعنی كجا داری میری؟! دختر بودن یعنی تو نمیخواد بری اونجا ، من خودم میرم! دختر بودن یعنی كی بود بهت زنگ زد؟! با كی حرف میزدی؟! دختر بودن یعنی خیلی خودسر شدی! دختر بودن یعنی..... ![]() ![]() |