آرزوهاي من
چیزایی که خودم دوست دارم
درباره وبلاگ


خودم تنها تنهاتر از خودم دلم.......

پيوندها
http://tehsub.ir/subtitles/searchbytitle?query=love&l=
عاشقان بی دل
سراب محبت
دختر عاشق
منم عاشق بودم
همه جوره
دخترک
یارهمیشگی
mitra jun
وبلاگ باحال
کلبه کوچک
ترنم
دنیای مجازی من
دلنوشته های یک
فارس گرافیک
بدو دانلود
غریبه
آنتی شیطان
تقدیم به بهترینم
الهی یه آب خوش از گلوش.....
پایان نقطه چینها
يادداشت هاي پراكنده
سايت سرسبز
نوشته هاي يك دختر تنها
ایران من
عاشق لیلی تبریزی
خط خطی
دلنوشته های ما با هم
عاشقانه
اینجا همه چی درهمه
شورعشق
بارسلونا
دوستدار زيست شناسي
لوكس بلاگر
دانستنیها
ミღ♥㋡★•ミ♀Dark Angel From Hell♀ミღ♥㋡★•ミ
عاشق
باحال
امیر علی
کلاه خاکی
مسخ
خط مقدم
ساخت لوگو به صورت رایگان
امين
rapsharghmusic
Jast Ladys
آشنای امروز
بهترین موزیک روز
گروه آتش
مریم جون
bia4sms
arezoo
حانيه
شور عشق
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آرزوهای من و آدرس zendegikuchak.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.










نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:







Alternative content


چت روم
آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 9:44 :: نويسنده : آرزو زمانی

من ایستاده بغض می کنم

وقتی چشم در چشم من

برای غرورم فاتحه میخوانی

 
سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, :: 9:2 :: نويسنده : آرزو زمانی

گاهی دلم میخواد وقتی بغض میکنم،
خدا از آسمون به زمین بیاد،
اشکامو پاک کنه!
دستمو بگیره و بگه: اینجا آدما اذیتت میکنن؟
بیا بریم…

 
شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 10:15 :: نويسنده : آرزو زمانی

سیگار که در دستم است تنها نیستم...

انگار کسی پشتم است! همان که قول داد هیچوقت پشتم را خالی نمی کند...

 

 

 

او را به قلبم پُک می زنم

 
یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:, :: 9:56 :: نويسنده : آرزو زمانی

یک سخنران معروف در مجلسی که دویست نفر در آن حضور داشتند یک اسکناس هزار تومانی را از جیبش بیرون آورد و پرسید: چه کسی مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرین بالار فت.

سخنران گفت: بسیار خوب، من این اسکناس را به یکی از شما خواهم داد ولی قبل از آن می خواهم کاری بکنم. بعد در برابر نگاه های متعجب، اسکناس را مچاله کرد و پرسید: چه کسی هنوز مایل است این اسکناس را داشته باشد؟ و باز هم دست های حاضرین بالا رفت.

این بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمین انداخت و چند بار آن را لگدمال کرد و با کفش خود آن را روی زمین کشید. بعد اسکناس را برداشت و پرسید: خوب، حالا چه کسی حاضر است صاحب این اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت.

سخنران گفت: دوستان، با این بلاهایی که من سر اسکناس در آوردم، از ارزش اسکناس چیزی کم نشد و همه شما خواهان آن هستید. و ادامه داد: «در زندگی واقعی هم همین طور است. ما در بسیاری موارد با تصمیماتی که می گیریم یا با مشکلاتی که روبرو می شویم، خم می شویم، مچاله می شویم، خاک آلود می شویم و احساس می کنیم که دیگر پشیزی ارزش نداریم، ولی این گونه نیست و صرف نظر از این که چه بلایی سرمان آمده است هرگز ارزش خود را از دست نمی دهیم و هنوز هم برای افرادی که دوستمان دارند، آدم باارزشی هستیم.»

 
یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:, :: 9:32 :: نويسنده : آرزو زمانی






 




 





3 دا و 30 ما = صدا و سیما!




 





اینجوری که بوش میــاد!!

 





 






 





 








4 تا Sad(غمگین)= 400

 





آل (آل پاچینو) و چه (چه گوارا) = آلوچه!

 





گچ car= گچکار

 





پپه + رونی = پیتزا پپرونی

 




 




3 ریال = سریال!

 




موهای زائد(ایمون زاید)

 





گونه های نادر!

 




 

 
سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, :: 8:4 :: نويسنده : آرزو زمانی

خدايا...ﺧﺴﺘﻪ ﺍﯼ؟
ﺧﻮﺍﺑﺖ ﻣﯿﺎﺩ؟
ﭼﺎﯾﯽ ﺑﺮﯾﺰﻡ؟
پرتقال ﭘﻮﺳﺖ ﺑﮑﻨﻢ ؟
ﺗﺨﻤﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﯼ...؟
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺮﯼ ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﯽ ﻣﻦ ﺑﺸﯿﻨﻢ ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣﻮﻥ . . .؟
ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﻟﻨﮓ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﺷﯿﺸﻪ ﺟﻠﻮ ﺭﻭ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﻢ ؟
جان من ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣا ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ ! ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﮐﻼً ؟؟

 
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 9:43 :: نويسنده : آرزو زمانی

 
یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 9:54 :: نويسنده : آرزو زمانی

از زمانی که اسطوخودوس دم می‌کردند و به زائو ‌می‌دادند مدت‌ها می‌گذرد. دیگر برای پراندن آل، كمتر کسی قیچی به دست می‌گیرد و روی پشت بام خانه زائو جن‌ها را دفع می‌کند. اما بعضی از رسوم زایمان همیشگی است، هنوز با به دنیا آمدن نوزاد پدر نوزاد یا بزرگ فامیل زیر گوشش اذان می‌گوید یا رنگ‌هایی برای زائو انتخاب می‌شود که برایش شگون داشته باشد. 



با کوچک شدن دهکده جهانی، مدرن شدن روش‌های زایمان، کمتر شدن دفعات زایمان و تعداد بچه‌ها، به دنیا آمدن کودک برای هر خانواده‌ایی تبدیل به یک اتفاق مهم شده است، اتفاقی که اکنون در سراسر جهان واكنش یكسانی نسبت به آن وجود دارد. قدم زدن‌های مضطرب پدر‌ها پشت در اتاق زایمان این روز‌ها تبدیل به حضور او در اتاق و کمک به همسر در حال زایمانش شده است، زیرا روان‌شناسان می‌گویند این حضور به بهتر شدن ارتباط بین زن و شوهر و همچنین پدر و فرزند کمک می‌کند. ضمن آن‌كه این روز‌ها می‌توان تمام لحظات زایمان را به عنوان یک خاطره بزرگ ثبت کرد، تهیه عکس و فیلم از مراحل زایمان و لحظه به دنیا آمدن نوزاد، یکی از رسومی است که در دنیای مدرن شکل گرفته است. اولین تصویر از نوزاد و بعد نمای بسته از ساعتی که روی دیوار است به نشانه ثبت زمان تولد، از کلیشه‌ای‌ترین اتفاقات جدید زایمان است.  اما به غیر از این رسم جدید که در کشورمان هم به تدریج جای رسم‌های قدیمی‌تر را می‌گیرد، کشورهای مختلف جهان رسوم گوناگونی در زمان بارداری و زایمان دارند که تفاوت‌های ملل و فرهنگ‌ها را نشان می‌دهد.
ژاپن
در گذشته رسم نبود کسی به غیر از پزشک و پرستار در اتاق زایمان حضور داشته باشد، اما این روز‌ها در ژاپن هم مثل بقیه نقاط دنیا پدر‌ها در اتاق زایمان حضور دارند و شاهد به دنیا آمدن نوزادشان هستند. با این حال هنوز مانند گذشته، فریاد زدن زن هنگام زایمان چندان پسندیده نیست و مادران دردشان را با ناله‌های خفه شده یا گاز گرفتن پارچه‌ای که در دهان دارند، نشان می‌دهند. از نظر ژاپنی‌ها، فریاد زدن زن هنگام زایمان باعث شرمساری خانواده‌اش می‌شود.  در ژاپن معمولا رسم بر این است که خانم‌ها برای زایمان طبیعی حداقل یک هفته در بیمارستان بمانند. بعد از زایمان زائو‌ها اجازه ندارند نوزادشان را شب‌ها در کنارشان داشته باشند، اما این رسم هم با فراگیر شدن بیمارستانی غربی در ژاپن در حال کنار گذاشته شدن است و مادر و نوزاد بعد از زایمان در یک اتاق نگهداری می‌شوند.

بعد از زایمان معمولا بند ناف نوزاد در یك جعبه چوبی نگهداری می‌شود و مادر اجازه ندارد تا یک هفته مو‌هایش را بشوید. مادر بعد از زایمان به مدت ۲۰ تا ۳۰ روز به منزل پدری‌اش می‌رود تا مادربزرگ روش نگهداری از فرزند به دنیا آمده را به دخترش یاد بدهد.
ایران
در کشور پهناور ما به خاطر تنوع نژاد‌ها و قومیت‌ها و همچنین پراکندگی جمعیت، آداب و رسوم مختلفی برای زایمان و دوران بارداری وجود دارد. از مناطق بختیاری و عشایر آن‌که قابله‌ها همه کارهای زایمان را تا بریدن بند ناف انجام می‌دادند تا اقوام لر ساکن شوش که هنگام زایمان در زیر نشیمن زائو کاه و خاکستر گرم می‌ریختند. در خوزستان رسم بر این بود که هنگام زایمان برای دور کردن آل که جن مادران باردار بود، قیچی، نمک و پنجه گرگ بالای سر زائو به دیوار می‌آویختند و بعد از به دنیا آمدن نوزاد هم پیازی را به سیخ می‌کشیدند و کنار نوزاد قرار می‌دادند. بختیاری‌های ایذه معمولا اسم اقوام نزدیک نوزاد را بر نوزاد قرار نمی‌دهند زیرا آن را بد شگون می‌دانند.

ترک‌های آذربایجان هم در گذشته رسم داشتند هفتمین روز به دنیا آمدن نوزاد را جشن بگیرند. این کار به دلیل به سلامت رد کردن 6 روز اول زندگی نوزاد بود و به آن «یدی گئجه» می‌گفتند. این مراسم این‌گونه شروع می‌شد که نزدیک غروب، دور تا دور رختخواب مادر و نوزاد را با ریسمانی سیاه‌رنگ که از موی بز تهیه می‌شد، حصار می‌کشیدند. این کار و همچنین قرار دادن کاسه مسی و چاقو از‌‌ همان روز اول بالای سر مادر برای دور کردن جن زایمان یا آل بود که در اصطلاح محلی به آن «آل آروادی» می‌گویند. معمولا در کنار کاسه مسی و چاقو، تکه نانی نیز به یمن برکت و روزی نوزاد، قرار می‌دادند. هنوز هم در آذربایجان این مراسم به صورت نمادین و در خانواده‌های سنتی انجام می‌شود.
چین
چینی‌ها بیشترین رسوم و قوانین را در زمان بارداری و زایمان دارند. یک مادر باردار چینی حق ندارد زمان بارداری حتی افکار بد و ناراحت کننده داشته باشد و باید شعر و نوشته‌های خوب و مناسب بخواند زیرا چینی‌ها معتقدند افکار مادر هم می‌تواند بر شخصیت جنین تاثیر داشته باشد. چینی‌ها به هیچ وجه قبل از به دنیا آمدن نوزاد جشن یا مهمانی نمی‌گیرند و به مادر هدیه نمی‌دهند و همه هدایا و مهمانی‌ها باید بعد از به دنیا آمدن نوزاد باشد. تنها هدیه‌ای که قبل از تولد نوزاد به مادر داده می‌شود از طرف مادربزرگ نوزاد است. یک ماه قبل از زایمان بسته‌ای حاوی یک دست لباس سفید نوزاد برای مادر فرستاده می‌شود. مادر بزرگ تا 3 روز بعد از زایمان به دیدن نوزاد نمی‌رود اما بعد از 3 روز با بسته بزرگتری از لباس‌های نوزادی باید به دیدن مادر و کودک نورسیده‌اش برود.

پدر نوزاد برای اعلام تولد فرزندش، برای اقوام کمی پول می‌فرستد. برای آرام کردن نوزادان پسر، پدرهای چینی بعد از به دنیا آمدن نوزاد یک عدد تیر چوبی کوچک می‌تراشند و کنار گهواره نوزاد می‌گذارند.
مصر
7 روز بعد از به دنیا آمدن نوزاد، والدین نوزاد مراسمی برگزار می‌کنند که در آن نام کودک انتخاب می‌شود. در این مراسم به نوزاد یک کادوی مذهبی مانند قرآن هدیه می‌شود و خانواده پدر به مادر نوزاد جواهر یا طلا هدیه می‌دهند. هند

در زمان زایمان رسم بر این است که مادر مو‌هایش را باز کند و به هیچ وجه موی بافته و زیورآلات طلا یا جواهر نداشته باشد. همه درهای خانه‌ای که در آن زایمان انجام می‌شود باید باز باشد و بعد از زایمان بند ناف برای مدتی به آهستگی دور گردن نوزاد قرار داده می‌شود.
آمریکا
پدر‌ها باید چند ماه قبل از به دنیا آمدن کودک همراه مادر به کلاس‌های آموزش نگهداری از نوزاد بروند. در این کلاس‌ها حتی به پدر و مادر آموزش داده می‌شود زمان نزدیک شدن زایمان و به وجود آمدن دردهای زایمان چطور رفتار کنند و چطور به مادر آرامش بدهند. وظایف روز زایمان هم تقسیم شده است. پدر از چند روز قبل کیف مخصوص بیمارستان را آماده کرده است و باید یک بالش مخصوص مادر هم به همراه داشته باشد. در آمریکا والدین ترجیح می‌دهند پدر هم در زمان به دنیا آمدن نوزاد در کنار مادر حضور داشته باشد و بند ناف توسط پدر قطع شود. در آمریکا رسم بر این است که پدر بعد از زایمان به مادر هدیه بدهد.
تایلند
در تایلند زمانی که زایمان به مشکل بر می‌خورد، کمی آب مقدس روی شکم مادر می‌ریزند. هنگام زایمان رسم بر این است که همه در‌ها و پنجره‌ها باید باز باشد و مادر باید به سمت شرق باشد. در گذشته و در روستا‌ها رسم بر این بود که پدر هنگام زایمان در کنار زائو حضور نداشته باشد و به جمع‌آوری هیزم بپردازد و آن‌ها را در غرب اتاقی که زائو در حال زایمان است، جمع کند. از عقاید عجیب زایمان در تایلند این بوده که نوزادانی که هنگام زایمان بند ناف به دور گردن‌شان گره خورده باشد، بسیار خوش شانس و با اقبال بلند محسوب می‌شوند.
مکزیک

برخلاف هند، در این کشور همه درهای خانه‌ای که نوزاد به دنیا می‌آید باید بسته باشد تا ارواح خبیث به بدن نوزاد یا مادر راه پیدا نکنند. از دیگر رسوم مکزیکی‌ها مانند بقیه اقوام بومی آمریکا، دادن عصاره ریشه گیاهان دارویی به مادر برای کم کردن درد و همچنین تسهیل فرآیند زایمان است.


 

 
یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 9:36 :: نويسنده : آرزو زمانی

 
یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 9:27 :: نويسنده : آرزو زمانی

فرق من و تو ساده بود ولی بزرگ بود!

تو مرا دوس داشتی ولی غرورات اجازه نداد حتی سلام کنی
ومن کل جربزه زنانه ام را جمع کردم و گفتم عاقت هستم

و تو سرت گیج رفت و فکر کردی مانند خدا نه حتی از خدا هم یگانه تری
و آن روز من جمله روی دیوار رو بهتر درک کردم که نوشته بود

چقدر سخته عاشقش باشی و نتونی بگی . . .

 
یک شنبه 1 مرداد 1391برچسب:, :: 9:23 :: نويسنده : آرزو زمانی

من درد میکشم

تو...............

اما چشم هایت را ببند!
سخت است بدانم میبینی و بیخیالی...