شنبه 3 دی 1390برچسب:, :: 10:54 :: نويسنده : آرزو زمانی
آسمونم بی ستارس نگو نه تو سینم یه قلب پارس نگو نه مگه عاشق خورشید نبودم لایق چشمی که می دید نبودم ![]()
شنبه 3 دی 1390برچسب:, :: 10:47 :: نويسنده : آرزو زمانی
من تازگیا احساس تنهایی عجیبی می کنم.حس می کنم یه چیزی به قلبم فشار میاره.همش حس می کنم کسی تو این دنیا منو نمی خواد.واسه کسی مهم نیست من چیکار می کنم یا کجایم یا اصلا هستم یا نه.منظورم اعضای خانوادم نیست ها بندگان خدا اونا که جز محبت کار دیگه ای نمی کنند. فکر کنم این درد مشترک همه ما جووناس.که دوست داریم دیده بشیم یکی مارو بخواد یکی کنارمون باشه. دلم می خوا یکی منو واسه خودم بخواد.واسه چیزی که هستم واسه نعمت هایی که ازشون بهره می برم واسه خودم و واقعیت من. دلم نمی خواد ادا در بیارم یا جوری رفتار کنم که انگار عروسکم.دلم نمی خواد نقش بازی کنم. دلم می خواد خودم باشم خودم خودم ![]() ![]() |