خیلی دلم گرفته.زیاد ها نه یکم.یه وقتایی دلم میخواد بمیرم.می دونم کسی جلومو نمی گیره.منظورم خانوادم نیست ها.انگار تو این دنیای بزرگ سهم دل من ،تنهاییه.سهم دستام،حسرت یه دست گرمه.سهمه آغوشم بی کسیه.
خسته شدم.از عاشقی و تنهایی کشیدن.
از دلواپسی و بی اعتنایی دیدن.
خیلی خستم.اینقدر که دلم عاشقی رو فراموش کرده.

نظرات شما عزیزان: